عشق ممنوع!(34)

@چی کار کردی؟!
خوب کردم!
@ساکت شو!اگه ببیننش چی؟!تو می فهمی اصلا؟!
نه!
از صداش مشخص بود که کلافش کرده بودم ولی من هیچ کاری رو بدن فکر انجام نمیدم.لب تاپم رو برداشتم و دوربین ها رو هک کردم.خیلی راحت فیلم رو پاک کردم.
تمام شد!
@چی؟!
دوربین ها رو هک کردم.برو به پسره پول بده دهنشو ببنده و یه دروغ سرهم کنه،کاری نداشت که!!
@بعضی اوقات واقعا به آدم بودنت شک می کنم!
شک نکن.مطمئن باش!
و خندیدم.یکم بعد همه دورش جمع شده بودن و می پرسیدن چی شده؟! آمبولانس هم اومد و بردش.تنها کسی که اونجا هیچ توجهی بهش نکرد من بودم.خواستم از اون جمعیت خارج بشم که آقای پارک رو دیدم.
#تو زدیش؟!
چی؟!
#میگم تو زدیش؟!
نه!
#پس چجوری خورد؟!
من از کجا بدونم؟!پشتم بهش بود،برگشتم دیدم روی زمین افتاده غرق خونه!تقصیر من چیه که از شانس پیشش بودم؟!
#مشخص میشه
بله،مشخص میشه!
و از کنارش رد شدم.
"فقط مونده بود تو بخوای دست منو رو کنی!"
دیدگاه ها (۲۰)

عشق ممنوع!(35)

عشق ممنوع!(۳۶)

عشق ممنوع!(33)

عشق ممنوع!(32)

من تو بچگی با ماموران اگاهی و اطلاعات گل کوچیک هم تو حیات شو...

{مافیای من}{پارت ۶}ویو تهیونگ # بعد کلی حرف زدن با یونگی بلن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط